کد مطلب:210511
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:195
از غربت
- سمانه زمان فشمی (شقایق)
حكایت قدیم غربت را در میان غریبی شنیده یی؟ بیا به روزگار عشق و صداقت بازگردیم؛ به یاد آن مرد همیشه تنها؛ آن غریب آشنا! بیا خویشتن خویش را میهمان كهكشان صداقتش سازیم و با نوای قمریان خوش الحان، تا كوچه های غریب، به پرواز آییم؛ به همان دیاری كه خورشید، حنجره اش را نذر بیداری خفتگان می كرد و جهان، بر مدار روشنای اندیشه اش تاب می خورد. همان راستگوترین
[ صفحه 105]
ژرف اندیش دنیا؛ همان قبله ی قبیله ی بیدلان شیدا؛ همان فروغ فروزان دانش و نیایش در دل شب ها؛ عاشق ترین دلجوی تهی دستان بینوا؛ همسایه ی دیوار به دیوار باران و دریا.
بیا، برویم به كوچه پس كوچه های بی نام و نشان؛ همان خاك های سرد و بی روح سالیان هجران امیرمؤمنان علیه السلام از ریحان - سلام الله علیها - تربت غریب دل خونین من؛ اشك های غریبانه ی حسین علیه السلام و زینب - سلام الله علیها - و...
باشد هرگز از جست و جوی نام زیبایش خسته نشویم، كه هر آنچه داریم از فیض مجاهدت های اوست؛ همو كه به ما آموخت تا عاشقانه عبادت كنیم، عارفانه بیندیشیم، عالمانه بیاموزیم و تمام رنج ها، تنگناها و كوتاهی فرصت ها را، تاب آوریم و فقط به خوبی ها و زیبایی ها بنگریم و... شاهدانه در طلب كریمانه ترین مرگ، تا فراخنای مشهد شهادت برانیم.